زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

تنبل ها به بهشت نمی روند!

اونقدر حرف دارم برای گفتن که خودمم نمی دونم چطوری جمع و جورشون کنم بس که تنبل شدم تو نوشتن ... 

خواهر همسری 26 خرداد با سزارین بچه ش رو به دنیا آورد و یه چند روزی تو بیمارستان بود هر چند ما دور بودیم اما گزارش لحظه به لحظه رو از منابع مختلف می گرفتیم! 

منم فهمیدم بعد از به هوش اومدن اگه خیلی تکون تکون بخوری گیجی بی هوشی یه مدت بیشتری دامنت رو می گیره به همین سادگی! 

با یه موسسه زبان برای کار ترجمه شروع کردم به همکاری خیلی حال می ده توی دنیا هیچی به اندازه ترجمه و فهم یه متن از یه زبان دیگه روح منو ارضا نمی کنه ... 

در مورد فوتبال و جام جهانی و کره جنوبی و ....هزار تا حرف دارم هر وقت سرم خلوت شد و حس تایپ داشتم میام می نویسمش 

انگار یه چیزایی عوض شده هر چند به نظر می رسه زندگی از بیرون همون زندگیه اما این وسط یه چیزایی با اونی که قبلاٌ بوده انگار متفاوته... 

هنوز برای نی نی هیچی نخریدیم! توی مغازه های سیسمونی گیج می زنم و نمی تونم چیزی انتخاب کنم. از یه طرف ما رسم نداریم خانواده دختر سیسمونی بخرن و همه چی به عهده زن و شوهره از طرفی مامان گیر داده که من میخوام برای اولین نوه م خودم سیسمونی بخرم! خب هر چند من خودم قدر این کار مامانمو خواهم دونست ولی از ته دلم واقعا راضی به این کار نیستم چون یه خرج اضافه می افته رو دوش اون و در ضمن وظیفه ش هم نیست 

انگار ویار بارداری من تازه الان شروع شده چند ماه اول که خیلی اذیت نشدم اما الان مدتیه تهوع صبحگاهی اذیتم می کنه و نمی دونم ضرر داره یا نه....قبل از بارداری تو یه سونو که دادم دکترم بهم گفت یه میوم روی سطح رحم دارم که برام مشکلی ایجاد نمی کنه اما حالا گاهی مثل یه سنگ سخت  می شه و دردناک.... ا.ن مدتی هم که بیمارستان بودم مربوط به درد تموم نشدنی همین میوم بود حالا دیشب دقیقا دوباره همین درد رو تا صبح داشتم.... 

می خوایم شروع به ساخت خونه مون بکنیم تو این اوضاع و امروز باید برای یه سری کارا بریم شهرمون خانه سازی از راه دور!نمی دونم این اومدن و رفتن های تقریبا هر هفته برام مشکلی ایجاد می کنه یا نه

کاشکی

کاش تو تموم مدت زندگی آدما لااقل یه روز 24 ساعته ش مثل فیلما بود

می نی می نی می نی مال!

تازگی ها توی وب گردی یه موجود بامزه پیدا کردم که خیلی ازش خوشم اومده ماهی و قورباغه سرهمه! کسی می دونه از کجا می شه اکسولوتل ( Axolotl) پیدا کرد؟ 

یه عالمه حرف دارم می نویسم اینبار با شدت احتیاط و می یام می ذارم    


 

پ.ن: ببین برای یه مرد خیلی زشته قالبه وبلاگش از این زنای دامن پرپری داشته باشه از ما گفتن!

اگه ما شانس داشتیم....

دوبار اومدم ماجراهای دو هفته گذشته رو تایپ کردم و گذاشتم اینجا از اتفاقهایی که خونه مامانم افتاد تا بستری شدن تو بیمارستان و گرد و خاکی (ریز گرد!) که داشت همه رو خفه می کرد. 

گذاشتم تو وبلاگ و از تو ورد حذفش کردم(در عین مشنگی هر دوبار!) نشون به اون نشون که از چهار شنبه تا حالا وبلاگ آپدیت نشده... 

 

از خیرش گذشتم...به قول مامانی تا عقل نباشد جان در عذاب است یکی نبود بگه حالا چرا هر دوبار از ورد حذفش می کنی حکایت همون آدم عاقله و سوراخ و گزیدگی و این حرفا...یا عقل من نم کشیده یا دارم زیادی به این اینترنت بی صاحب که هر چند وقت یه بار بازی در میاره اعتماد می کنم