زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

خیلی ببخشید

گاهی با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است!نمی دانم مشکل در نوع عرق است یا در نوع خوردن و ریختن! 

 

پ.ن:از یه جائی کش رفتم خوشم اومد آدرسش یادم نیست

بوی خوشبختی

من وقتی کتابای این نویسنده های روس رو میخونم دائم این فکر میاد تو سرم که یه ادم اگه نابغه نبوده باشه چطور تونسته این همه اسم و رابطه رو تعریف کنه،بین این همه شخصیت رابطه های قابل قبول به وجود بیاره و همه اتفاقایی که توی کتاب هست رو به طور کاملاً منطقی براشون ایجاد بکنه و همه رو هم به سرانجام برسونه....ای ول جناب تولستوی،داستایوفسکی و....

پ.ن:از عوارض خوندن جنگ و صلح ...هر چند من آنا کارنینا رو بیشتر دوست دارم


از این سرماخوردگی های بد پیله متنفرم.چند سالی بود که توی زمستونای سخت هم سرمانخورده بودم و حالا توی این شهر تقریبا گرمسیری که هواش بیشتر به بهار شهر خودم می مونه سرما خوردم..هر چی سوپ و آش از هر جایی بلد بودم درست کردم اما هنوز بهتر نشدم.


اون وقتا که خوابگاه بودم دوستای مازنی برام نرگس می آوردن،می گذاشتیم تو تنها گلدان اتاق و یه مدت مست عطرش بودیم.اینجا درست رو به روی پنجره های طبقه پائین یه عالمه گل نرگس تو باغچه مون باز شده ....گاهی چه چیزای کوچیکی می تونه خوشبختی رو به قلب آدم سرازیر کنه


منظور من از مردای پست محاکمه در خیابان مردایی بودن که هر اتفاقی بیافته زن خودشون رو مقصر می دونن و محدود می کنن وگرنه این حق مسلم هر مردیه که از حریم خانواده ش حمایت کنه و این ربطی به مردای ایرانی یا مردای مسلمان نداره هر جای دنیا هر مردی زنی رو دوست داشته باشه حتی اگه همسرش نباشه بهش غیرت داره و نمی تونه ببینه کسی بهش بی احترامی کنه یا بهش نظر بد داشته باشه ...من که خارجه نرفتم اما از فیلمهاشون که میشه تقریباً فهمید...فرار از زندان،گناه اصلی،بی وفا و...نمونه هایی از فیلمهایی هستن که مرد برای حفظ زنی که دوست داره دست به هر کاری می زنه.

غیرت یا حمایت مسئله این است

نذرها و عزاداری های همه قبول باشه... 

مامان خانم امسال نمی تونست نذر روز عاشورا رو خودش بپزه به همین دلیل مرغ و برنج رو به اندازه هر سال تهیه کرد داد همسری و آقای پدر بردن خانه سالمندان...من و همسری هم که گوسفند نذر کرده بودیم نذرمون رو خونه پدر همسری ادا کردیم و به احترام مادر همسری کنار کشیدیم تا کار تقسیم گوشت رو اون و خواهر همسری انجام بدن هر چند منم که صاحب نذر بودم دلم می خواست یه نقشی توی تقسیمش داشته باشم اما اونا طوری رفتار کردن انگار نذر اوناست و کسی حتی یه تعارف خشک و خالی نکرد که تو هم بیا ...منم کلاً بی خیال شدم اما تا بتونم دیگه نذر خودم رو خونه کسی ادا نخواهم کرد...به برکت اسم اباالفضل و امام حسین گوشت ها خیلی زیاد بود و به خیلی ها رسید.


Reference Range

unit

Result

Test

<10 negative

10-25Brderlin

>50 positive

mlu/ml

120

Serum Beta HCG


وقتی بحث سر مسئله غیرت و تعصب مردانه پیش میاد گوناگونی عکس العمل نداریم دو حالت بیشتر وجود نداره یه عده تعصب و غیرت رو به این می بینن که دائم زن خودشون رو کنترل کنن  اینو بپوش،اونو نپوش،با این حرف بزن،اون یکی بد نگاه می کنه،نمی شه درست تر رفتار کنی که بهت زل نزنن؟چرا داره تو رو نگاه می کنه نگاهش کردی؟چرا اینطوری خندیدی؟چرا از تو پرسید؟چرا با شوهر دوستت،با پسر عمه ت،با ....اینقدر راحتی.دردناک تر از همه اشاره های توی جمع و چشم و ابرو اومدن های بعضی مردهاست و زنهای بیچاره ای که کل حرکات صورت شوهراشون رو از حفظ هستن اگه اینطوری بکنه یعنی مانتوت از روی پات رفته کنار،اگه اونطوری بکنه یعنی گردنت معلومه،اگه اگه اگه...لابد شما هم اینطور آدما رو دیدین...و حتما دیدیدن که سراسر زندگی این زن پر می شه از استرس،اعتماد به نفسش میاد پائین و هیچ وقت آدم قبل از ازدواج نیست.

دسته دوم آدمایی هستن که شاید بیشتر از دسته اول همسرای خودشون رو دوست داشته باشن و زندگی خانوادگی شون براشون مهم باشه اما تو همچین مواردی عکس العمل هاشون به حادی گروه اول نیست از همسرشون حمایت می کنن اما نوع حمایتشون طوری نیست که زن رو همیشه تو عذاب نگه داره.

وقتی این بحث رو توی وبلاگ شروع کردم انتظار پاسخ زیادی نداشتم چون اینجا خواننده زیادی نداره اما دینای  عزیز لطف کرد و آدرس دو تا پستی که قبل ترها در همین مورد نوشته بود رو داد که از کامنتهای خواننده های وبلاگش استفاده کنم.

واقعیت اینه که یه زن به بکن نکن های شوهرش احتیاج نداره چیزی که برای زن مهمه اینه که به شخصیتش احترام گذاشته بشه و چیزی که متاسفانه ما به اسم غیرت داریم تو جامعه بیشتر زن رو له می کنه تا سرافراز.

"قرمز" رو یادتون هست؟ "دوزن"رو چطور؟کتاب "هزار خورشد تابان" رو خوندین؟

بدبینی، بدگمانی، اجبار زن به کاری که دوست نداره و محدود کردن اون تنها یه نتیجه داره: پژمرده شدن زن

یه زن وقتی حس کنه مورد اعتماد نیست،یا بترسه از اینکه راجع به مزاحمت هایی که براش پیش میاد با همسرش درددل کنه از زیر چتر حمایتی خانواده میاد بیرون،دائم در اضطرابه و زندگی براش سخت می شه

اینم بگم اگه مردی پیدا بشه که دقیقاً همون محدودیت هایی رو که برای زنش می ذاره خودش هم بهش پایبند باشه می تونه یه همچین انتظاری از زنش هم داشته باشه اما مسئله اینجاست که اینطور مردها خودشون رو پاک ومبرا از همه چی می بینن و این محدودیت ها رو فقط برای زن ها قائل می شن(اصلاً اگه مردها هم برای خودشون به همون اندازه که در مورد زنهاست محدودیت می دادن که زنها لازم نبود این همه محدود بشن)

غیرت طبیعی و نرمال لازمه هر مردی هست اماخروجش از جریان عادی اون رو تبدیل به یه بیماری روانی خطرناک می کنه .زن و مرد باید به حریم همدیگه و حریم خانواده ای که تشکیل دادن احترام بذارن زن با رعایت بعضی نکته های ریز که از آزادی و شعورش کم نمی کنه و برعکس امنیتش هم بیشتر می شه و مرد با احترام به زن به عنوان یه موجودی که صاحب عقل و منطق و قدرت تصمیم گیری هست به حفظ خانواده خودش کمک می کنه.

روزی که پست محاکمه در خیابان رو می نوشتم صبحش یه مزاحم تلفنی داشتم،البته چون شماره خونه ما از سری شماره های اداره همسری هست زنگ زدن آدمای ناشناس طبیعیه شماره اداره رو می دم بهشون اما اون روز از لحنش معلوم بود یارو مزاحمه من عادت ندارم مکالمه با مزاحم رو طولانی کنم این عادت از مجردی همراهم مونده عادت به فحاشی پشت تلفن هم ندارم چند بار زنگ زد برنداشتم شماره ش رو برای همسری اس ام اس کردم همسری زنگ زد گفتماین یارو مزاحم می شه ببین چکار می کنی اونم زنگ زده بود گفته بود اینجا اداره ست کاری داشتی زنگ زدی یارو هم عذر خواهی کرده بود و تمام دیگه هم مزاحم نداشتیم از اون روز(شاید اینکه من زود  همسری رو خبر دار کردم بی تأثیر نبوده هر چند این کار من نتیجه مستقیم برخوردهای مناسب همسری تو این جور موارده)

خدا رو شکر همسری تا حالا تو این جور موارد تا اون جایی که یادمه خیلی منطقی برخورد می کنه و هیچ وقت نشده احساس کنم محدودم کرده یا اینکه بترسم از عکس العملش و چیزی رو ازش  پنهان کنم و اگه چیزی هم باشه خواست خودمه مثلاً توی فامیل چند نفر هستن که نگاهشون یه جوریه و من خوشم نمیاد باهاشون رفت و آمد داشته باشم و همسری هم احترام گذاشته به این خواسته من کلاً بعضی چیزا رو من خودم حساس هستم و همیشه هم رعایت کردم اما تا حالا هیچ وقت همسری منو معذب نکرده تو این موارد و حتی گاهی تذکرهای برعکس می ده!!!در عوض هر جا به حمایتش احتیاج داشتم پشتم بوده...

فکر می کنم اکثریت ما مثل هم فکر می کنیم

"حمایت این اون چیزیه که یه زن از همسرش انتظار داره"

و حمایت داد و فریاد راه انداختن تو خیابان و وحشت انداختن به دل زن و بچه نیست.هر انسانی بنا به ذات انسان بودنش از امر و نهی بدش میاد از اینکه دورش حصاری از باید و نبایدهای الکی بسازن متنفره مثل پرنده توی قفس اونقدر خودش رو به در ودیوار حصار می کوبه که چیزی جز خستگی براش نمی مونه ...زن که خسته باشه شادی زندگی زایل می شه.


پ.ن:رفتم کتابخونه عمومی اینجا ثبت نام کردم وقتی داشتم با نگاه کتابا رو می خوردم همسری فقط می خندید بهم  گفتم :چیه مگه بده فقط ویار کتاب دارم

هر کدوم یه جور معمان


آدمها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند 
و گنجشکها جدی جدی می میرند
آدمها شوخی شوخی زخم می زنند
و قلبها جدی جدی می شکنند