زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

ای دی اس ال برقرار شد و من تازه دارم می فهمم اینترنت یعنی چی خدا کنه روزی برسه که توی کشور ما هم سرعت اینترنت د رخد آبرومندانه ای برای همه به وجود بیاد... 

دخترک خوابیده و الان بزرگترین نگرانی من اینه که چرا به جز دو تا دندونی که ۴ ماه پیش درآورده دیگه تا حالا دندون در نیاورده با وجودی که مصرف لبنیات و مواد کلسیم دارش هم مناسبه . 

کماکان زندگی عادیه و بدون هیچ اتفاق عجیب ناراحت کننده یا خوشحال کننده ای می گذره پسر دایی م که می خواستیم با دایی اینا دعوتشون کنیم خونه مون بچه دار شدن یه دختر و گفتن اسمش رو می گذارن دیانا... 

هنوز نرفتیم دیدنش چون گویا کمی مشکل زردی داشته و بیمارستانه ... راستش من به خاطر تجربه ای که داشتم می گم نقش تغذیه در زمان بارداری بسیار مهمه برای سلامتی مادر و بچه... 

من خیلی رعایت م یکردم نکات تغذیه ای رو بیشتر مواد غذایی رو بخار پز می کردم و ماهی و میوه خیلی می خوردم ... خدا رو شکر دخترک اصلا مشکل خاصی نداشته تا حالا ... 

برادر همسری هم اومد و برای ترم تابستانی برگشت تهران یه روز هم دعوتشون کردیم و با هم رفتیم بیرون برای شام خوش گذشت یه روز هم که خودش تنها نهار اومد خونه مون 

عروسی دختر عمه م هم بود که برادرش نیومد تو عروسیش گفته بود مرخصی ندارم و این حرفا اما آخه برادر بزرگ بود و قبلا هم برای هر مراسمی می اومد و اینا هم پدرشون فوت شده خلاصه خیلی کسل بودن همه شون اما عروسی مرتب و منظمی بود . 

ر.ز بعد که جمعه باشه عروسی دختر عموزاده همسری بود... می گفتن دختره از اون هر جایی هاش بوده نمی دونم راست و دروغش رو اما خب عروسی مختلط شد و یه عالمه پسر و دختر و زن و مرد ریختن اون وسط دختره هم از اول تا آخرش وسط مجلس بود و می رقصید همه هم پچ پچ می کردن و تازه آخرای مراسم فهمیدم همه اونایی که اون وسط می رقصیدن یه زمانی با دختره ریختن رو هم و بیشتر دلم برای داماد بینوا که اون وسط قر می داد کنار دوست پسرای زنش سوخت... خلاصه عروسی مختلط شد و من بینوا که بعد ا زمدتها برای اولین بار حسابی به خودم رسیده بودم هی مجبور بودم رو بگیرم و با انواع و اقسام حرکات آکروباتیک مواظب دست و پا و مو و... باشم دخترک هم که خواب بود خونه مامان جا گذاشتمش...

نظرات 8 + ارسال نظر
شاذه سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

ای دی اس الت مبارک. واقعا برای ماها که به نت عادت داریم نبودش خیلی سخته!

نگران دختری نباش. دندوناشم در میاد انشاالله

پرسپولیسی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 ق.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

اخ سرعت بالا که رویاست... کاش یه روزی بشه...
عروسی مختلط واسه منم عزاست... اه هی باید ادم بشینه و خوش گذرونی بقیه رو نگاه کنه بعضی وقتا از اعتقادات خودم لجم می گیره...
دلم واسه داماد اون مراسم نمی سوزه اولا که این حرف و حدیث ها لابد به گوش خودشم رسیده دوما خودش هم قبول کرده عروسی مختلط باشه و دوست پسرای زنش بیان دیگه ... یا در نهایت مجبور شده که قبول کنه که بازم تقصیر خودشه که زن ذلیله می دونم راجع به ادما نمیشه راحت قضاوت کرد اما خب بعضی ها زن درجه یک می خوان خب قیمتشم باید بپردازن

زن درجه یک؟ درجه چند هم نیست به نظر من اینطور زنی... نه نرسیده چون جای دیگه ای زندگی می کنه و منبع تحقیقش هم همون آشناهای دور و بر بودن اما منم از اون لحاظ دلم ن سوخت چون باید جدی تر تحقیق می کرد عروسی هم یهو مختلط شد چون برق قسمت آقایون اتصالی کرد گرم شد همه ریختن قسمت زنانه

رها سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

همیشه به عروسی خانمی....

بهاره چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com/

مبارک باشه ای دی اس التون دوست جون:)
باهات صد در صد موافقم که تغذیه تو دوران بارداری خیلی خیلی رو سلامت کودک اثذ میگذاره آدم باید خیلی مراقب رژیم غذاییش باشه.
بیچاره شاه داماد:(
ایشالا تا باشه جشن و عروسی و پایکوبی باشه دور و برت عزیزم:-*

یاسمن چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://yasaman1387.blogfa.com

اینترنت پر سرعت مبارک باشه
امیدوارم دخترک ملوست هرچه زودتر دندون های دیگه ش دربیاد / البته جای نگرانی نیست .
قطعا تغذیه خیلی مهمه تغذیه درست و اصولی نه به معنای زیاد خوردن / ولی خب بیشتر بچه ها زردی می گیرند .
روزهایت قشنگ .

الی پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

خوش باشی.
دندان دخترک هم در میاد به زودی .

مامان امیرسام دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

حالا که ای دی اس ال دار شدی چرا پس کم پیدایی؟؟؟ همین که ایام نه خوب و نه بد میگذره جای شکر داره. به امید روزای بهتر.
نگران دندونا هم نباش امیرسام همه چیزش عالی بود ولی تا یک سالگی دندون در نیاورد.....

[ بدون نام ] دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ

ای بابا دندوناش هم در میاد ایشالله کجای کاری عجله نکن

بزرگ میشه مدرسه میره دانشگاهم میره ازدواجم میکنه صبر داشته باش

دوست عزیز چرا ادرس ندادی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد