بعد از یه سرماخوردگی بدقلق(مثل همیشه)و استرس ناشی از احتمال سرماخوردگی دخترک تازه دارم کمی جون می گیرم.جمعه شب خونه دایی مهمون بودیم این اولین بار بود که مامان بعد از فوت بابا خونه کسی می رفت(خونه ما که خونه خودشه)خیلی جلوی خودمو گرفتم گریه نکنم چقدر جای بابا خالی بود...
مامان گوسفندی خریده برای قربانی روز عید قربان –آخه ما رسم داریم هر کی فوت کنه بازمانده ها باید تا 7 سال براش عید قربان قربانی کنن نمی دونم رسم جای دیگه هم هست یا نه- 400هزارتومان پولش شده از یه آشنا هم خریده بود مثلا همه ش زیر سر مادرشه دایی و همسری بندگان خدا گفتن اون آدمه گرون فروشه ها...مادربزرگم و داییم خیلی لج دارن با هم یکی شون بگه ماست سفیده اون یکی می گه سیاهه ما هم چون از چند ماه پیش گفته بودیم بهش نمی شد زیرش زد
این روزا سرمون خیلی شلوغه همسری یا سر کاره یا دانشگاه یا سر ساختمون منم که مدام خونه مامان...دیشب دختر عموم زنگ زده احوال دخترک رو می پرسید و می گفت می خواستن چند بار بیان خونه مون...اینم از اون حرفاست.
راستش قضیه اینه که بعد فوت بابا همه یادشون افتاد پسر و دختر دم بخت دارن و عمه و عمو افتادن تو کار ازدواج در حالی که وقتی دو سال پیش اون یکی عموم فوت کرد تا بعد از مراسم سالش هیچکس به خاطر احترام به خانواده داغدارش به خودش اجازه همچین کاری رو نداده بود-اینم بین ما رسمه تا سال فوت شده نگذره خانواده ش توی مراسم خواستگاری و عروسی و ... شرکت نمی کنن-خلاصه هیچکس با خودش فکر نکرد بابای من جوون بود و دختراش کوچیکن شاید دلشون بخواد تو مراسم عمو،عموزاده و عمه زاده هاشون شرکت کنن.بدتر از همه عموی کوچیکم که ما سالها منتظر عروسیش بودیم و کلی برنامه داشتیم برای عروسیش رفت زن گرفت اونم دختر دایی خودش رو که باز هم میتونستن چند ماه دیگه منتظر بمونن.جالب اینجاست که حتی یکی شون به فکرش نیومد که یه دعوت کوچولو بکنه یا بیاد دنبال خواهرای کوچیکم اونا رو هم ببره با خودش.راستش من خیلی دلم گرفت از دستشون و الانم اصلا فکر می کنم وجود خارجی نداره اونا کارشون اشتباه بوده تو عرف منطقه ما
حالا هم من هیچ دل خوشی ندارم ازشون و اصلا خوشم نمیاد وانمود کنم به احترام گذاشتن.
خدا رحمتشون کنه...هیچ غمی بالاتر ازاین نیست که کسی عزیزش رو از دست بده . ای کاش اطرافیان هم قدری خودشون رو در این غم شریک می دونستند و رعایت حال شما رو می کردند.
خدا بیامرزه ژدرتو خانم بزرگ و متاسفم برای خانواده ای که به اصول خودشون ژایبند نمی مونن
اصلا غصه نخوری ها
من خودم و خانواده ات می شیم خانواده ات من واسه خودم توی نت یک خانواده بزرگ دارم یک دختر و یک نوه و یک نتیجه ایشاالله سر فرصت باهات آشناشون می کنم
در ضمن شما خودت فرهنگی هستی تشویق به تقلب می کنی
دستت درد نکنه یکم مظلومانه به استادمون چشم دوختم که خودش دلش سوخت و امتحانو به تعویق انداخت ولی بابت راهنماییت واقعا ممنون به آقا بزرگ و دختریت هم خیلی سلام برسون
بوس
خدا پدرتو بیامرزه. واقعا آدم نمی دونه چی بگه....
الهی بگردم عسیسم!
خدا پدرتو بیامرزه واقعا غم عظیمیه!
کاش فامیل درکتون میکردن چون رسم دارید باید احترام میذاشتن!
سلام خدابیامرتشون انشاا... خداوند مادرتونو براتون نگاه داره . آمین . کمی انصاف هم برای فامیلهایی که همیشه همه مان عینشان را داریم بد نیست اما کو گوش شنوا ؟من براتون در بخش( ریست شود لطفا )یه مطلبی نوشتم لطفا بخونین . متشکرم .
رسم روزگار و آدماش همینه نمیشه زیاد سخت گرفت اینجوری فقط خودت اذیت میشه و گرنه دیگران که راه خودشون رو میرن....
روحشون شاد باشه.
عزیزم حق درای ناراحت بشی . من ازین راه دور ناراحت شدم و دلگیر. ولی چه میشود کرد؟؟ نذار این ناراحتی تو دلت انبار بشه... روح تو بزرگتر از این حرفهاست
چی بگم والا من متنفرم از این اتفاق ها و دعواهای فامیلی
اصولا خودمو داخل این بازیا نمی کنم اما مگه میشه گاهی وقتا به زور بازیت میدن و من میمونم حسرت مهری که ندیدیم