زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

catline/salma

یکی از مزیتهای اینترنت دیدن و خوندن درباره آدمهاییه که سرنوشتشون برای خودت هم عجیبه آدمهایی که اونور دنیا رو آوردن به کارایی که بعضی از ما اینجا داریمازش فرار می کنیم قصدم توهین یا بی ادبی به کسی یا عقیده ای نیست ولی راستش رو بخواید در کل به آدمایی که خودشون راهشون رو انتخاب می کنن غبطه می خورم چندین سال ژیش توی دوره دانشجویی یادمه توی room اسلام چند تا عرب و آمریکایی با هم حرف می زدن و یکی از آمریکاییها مسلمان شده بود یه دختر 19 ساله و طوری دفاع می کرد انگار با تموم وجودش اونو درک می کنه آخر مکالمه شون یکی دیگه از آمریکاییها با طعنه بهش گفت حالا که خیلی راضی هستی و دلت اسلام میخواد پاشو گم شو از آمریکا بیرون برو ایران....و اونم جواب داد با کمال میل حاضره اما چون فارسی بلد نیست و آشنایی هم نداره نمی دونه اونجا چکار کنه .... گذشت تا اینکه چند وقت پیش با معرفی یه دوست انگلیسی با یه سایت آشنا شدم تقریبا مثل فیس.........*** بوک و خب اینجا هم نمونه های زیادی دیدم..یکی اش سلما که 17 ساله ست...بهتره نوشته خودش رو در جواب اینکه پرسیدم چطور اسلام رو انتخاب کرده بخونید 

Well, When I was  younger, I went to a christian church because my  parents made me (I was not a christian) They read the Bible to me. It made no since to me, How could God have a son? Or  Why would be rest on the 7th day? It made no since, God is most powerful, He does not need to rest, or bare no children. I understood that only. Also when I was younger I did not like to show my skin, I thought that it was only for my family and my future husband, My parents took me to the beach or to a public pool, I never got in because I would not allow anyone to see my skin, even in the middle of summer I would always wear long sleeves to cover my arms, and long pants or skirts. When I got older I wanted to see what religion I believed most in and should follow, I looked up many religion, then came across Islam, From a friend I met, she lives far away now, She was Muslim and she told me about Islam and The Prophet Muhammad(pbuh) I loved what she told me and It all made more Since to me then anything else. I went home after I talked with her, and I researched it and Found many  things about Islam ,I have books on it , and I even read more online. I love the teachings of Islam, and I know it is hard, but I try my best to understand it more, I try and teach myself , How to pray, What to say in  
       Arabic,What to eat, When to wear Hijab, and a few other things.
نظرات 5 + ارسال نظر
بارون خورده .. ! پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ق.ظ http://Baroonkhorde.BloGSky.Com

سلام مادر !
قدر زندگی خوب و همسر مهربونت رو بدون ..
حتما !
خودتون ترجمه کنید، فک نمی کنم..
از حضورتون هم ممنونم

شاذه پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

خیلی جالب بود! خیلی خیلی جالب بود! این که این دختر اینقدر در عمق وجودش اسلام رو قبول داشته! خیلی قشنگ بود. مرسی که از تجربه اش برامون گفتی.

پرسپولیسی پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

برام جالب بود حرفاش ... اما خب خیلی چیزا هست، مثلا اینکه دلش نمی خواسته که کسی پوستش رو ببینه چیزی نیست که بای همه پیش بیاد که بشه یه عنصر تبلیغاتی برای کشورهای غیر مسلمون... منظورم اینه که فک کن چقدر براشون عجیبه اگه بگی تو دین اسلام ما اجازه نداریم مو هامون رو به مردای غریبه نشون بدیم... صد البته هزار و یه چیز تو اسلام هست که اگه درست تبلیغ بشه قادره خیلی ها رو به خودش جذب کنه... اما خب هیچ کدوم این حرفها مهم نیست مهم همونیه که خودت اشاره کردی اینکه ادم خودش راهش رو انتخاب کنه حالا هرچی که هست و بتونه ازش دفاع کنه...

راستش رو بخوای نه دوست خوبم اتفاقا اونا کاملا ما رو و فرهنگ ما رو باهاش آشنا هستن یعنی مثلا می دونن که دختر مسلمون باید موهاش پوشیده باشه و اتفاقا یکی از چیزایی که متعجبشون می کنه نوع حجاب دخترای ایرانی هست باورت می شه؟ اما قبول دارم این یه خواسته درونی برای اون بوده اما مثلا چند تا از دوستای آمریکایی من خیلی صریح بهم گفتن که اونجا با وجود همه تبلیغهای منفی که می شه (این عین عبارت خودشون هستش) سالانه هزاران نفر به اسلام تغییر دین می دن تازه خودشون می گن امار غیر رسمی بیشتره..

مامان امیرسام سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

آره خیلی جالب بود... چقدر خوبه آدم به همچین یقینی برسه...
راستی خوبی؟؟؟

خوبم خانومی کجایی تو نیستی

مامان امیرسام چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

من که هستم. هرزگاهی خبری از خودم میدهم... تو چی؟!!؟ امیدوارم با دخترک خوب باشید و از سرماخوردگی ها در امان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد