زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

برای آخرین بار

امروز درست یک سال از آخرین روزی که دیدمت از آخرین باری که بوسیدمت از آخرین باری که با چشمان غمگینت دستانم را در دست گرفتی می گذرد و نت کاش می دانستم این آخرین بار را... 

امروز یک سال از آخرین باری که برایم کباب پختی و هیچ جای دیگر طعمشان را ندیدم ونچشیدم می گذرد... 

دلم برایت به اندازه بودنت  تنگ شده پدر... 

آخر هفته مراسم سال باباست خیلی خیلی زود یه سال شد گمان نمی کنم بتونم تا 7-8 روز دیگه چیزی بنویسم......... 

می شه لطفا به احترام دوستی مون برای شادی روح پدرم هر کدوم یه فاتحه بخونین و برای آمرزشش دعا کنین؟

نظرات 10 + ارسال نظر
گیتور شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://gator.blogfa.com

سخت است ..
با هیچ واژه ای هم التیام نمی یابد ...
خدا رحمتشون کنه...

بهاره شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

امیدوارم خداوند عالم روح پاکشون رو قرین رحمت کنه دوست من...
حتما براشون فاتحه می خونم عزیزم.

رها شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

خدا رحمتش کنه.... خدا به بازماندگانش صبر بده...

mina شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ

salam. nemidoonam ki hastid ama baraye pedaretoon fatehe khoondam, rastesh 2 bahman emsal man akharin bar eshghe kohnamo didam, alan ezdevaj kardam va hamsare fogholadeyi daram, ama khatereye hosein aziyatam mikone, kheili delam gerefte :(((((((

مامان امیرسام یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

دوست عزیزم ، نمیدونم چجوری باهات همدردی کنم ، میدونم هیچ حرفی تسکینت نمیده همانطور که هیچ چیزی جای خالی پدرتو پر نمیکنه ، ولی با تمام وجودم برای آرامش روحش دعا میکنم و ا زخدا میخوام بهت صبر بده و اینقدر ابعاد دیگه زندگی تو پررنگ کنه تا شاید ذره ای یا لحظه ای فقط ازین غم همیشگی جدا بشی.

ghoghnoos دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://ghooghnos0.blogfa.com/

روحش شاد و قرین رحمت....

یاسمن دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://yasaman1387.blogfa.com/

خواندم برا ی آرامش روحش .
روحش شاد

پرسپولیسی پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:01 ب.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

با چشمایی به رنگ اشک فاتحه رو شروع کردم
چند شب پیش پانزدهمین سالگرد فوت دایی ام بود و همه جمع بودیم و همه بغض ها رو فرو می خوردن و هرگز باور نمی کردن گذشت اینهمه سال بدون حضور عزیزش رو...
خدا رحمت کنه و روحشون رو قرین ارامش...

بهاره یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

دوستم کجایی پس؟

جوهر سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ http://myprinter.blogsky.com

سلام عزیزم...
ممنون که آمدی...
خدا پدرتان را رحمت کند و با اولیاءالله همنشین نماید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد