همین الان حس میکنم با خواندن یه ایمیل اونقدر انرژی مثبت بهم وارد شده که بعد از مدتها می تونم بنویسم و دلم میخواد اینجا رو یه سرک بکشم ... لازم به گفتن نیست که چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده بود و لازم به گفتن نیست چقدر درسها سرگرمم کرده اند بله سرگرم دوباره سرم گرم شده با سر و کله زدن با دنیای دوست داشتنی شیمی دنیایی که حتی حالا وقتی بعد 10 سال دوباره بهش وارد شدم همون هیجان مدتها و مدتها قبل رو دارم وقتی برای اولین بار واردش می شدم.
یه تصمیمهایی دارم و دلم میخواد عملی بشن منتظر یه فرصت دوباره یه نفس کشیدن دوباره هستم...
سلام
حاجی حاجی مکه ...
خوشجالمون کردی که دوباره برگشتی
سلام مرسی یه مدتیه نمی دونم حرف دلو چطور بزنم مشکل همینه وگرنه هستیم در همین حوالی
خیلی خوبه. خیلی خوشحالم.
این عوض شدن حال همیشه خوبه چه برسه به اینکه به علت سرگرمی در درس و حال و هوای دانشگاه و رشته مورد علاقه باشه...
در مرود کامنت زیبایت هم به نظرم صبر دامنه نداره و می تونه از اینحا تا بینهایت بسته به تحمل فرد تعریف بشه...
دلم میخواد همیشه صبور و همیشه موفق باشی.
مگه غیر صبر کاری از دستمون برمیاد فرانک جون؟