زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

پرستار کوچولو

- چرا چشمات خوشحال نیست دخترم؟

- چون نگرانتم...دلمم برات می سوزه...

-چرا خانوووم؟

- خب پشتت درد میکنه...تو بخواب مامان من مواظبت هستم...

داشتم به همسری میگفتم یه کم کمرم درد میکنه که دخترک اومده تو بغلم و مکالمه بالا پیش اومد...

نظرات 1 + ارسال نظر
زینب سادات سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ http://zire1saghf.blogfa.com

واااای خدا جوووون
خدا نگه داره برات دختر دلسوزت رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد