زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

لطفا بگذارید نفس بکشم

پارسال همین وقت ها که برای ثبت نام به تهران رفته بودم و در به در دنبال انتقالی گرفتن بودم از یک کتاب فروشی دور میدان انقلاب برایش بی بی انیشتین خریدم . نه برای اینکه در دو سالگی نابغه شود نه؛ اولش همه شان را خودم دیدم بیشتر حس کنجکاوی بعد دیدم عروسک های جالبی دارد و ممکن است خوشش بیاید برایش گذاشتم و او هم از حیوانات و رنگها و آهنگ ها خوشش آمد اما هنوز که هنوز است اصراری برای یاد دادن لغت ها و ... این سی دی ها به او ندارم.

در عوض به دخترک دروغ نمیگویم با خودم عهد کرده ام تا آنجا که می توانم هر سوالی را با صداقت پاسخ دهم و تا آنجا که مغز یک دخترک سه ساله که بعد از یک دعوای مختصر بین من و خودش می گوید " اشکال نداره مامان دعوا گاهی پیش میاد" اجازه بدهد در جواب سوالاتش وارد جزئیات هم می شوم.

به قول یک دوست (اگر اجازه بدهد) هیچگاه در هیچ زمانی هیچ کسی مرا به لحاظ درونی نتوانتسته بود تا این حد وادارد به خوب بودن، خوبتر شدن، صبور بودن و ...

اینجا را ببینید...

لطفا بگذاریم بچه ها بچگی کنند از دیدن ذوق زدگی کودکی که از گل دادن یک شاخه گل، از جوانه زدن یک دانه عدس خوشحال است لذت ببریم؛ بچه ها هم خواندن و هم نوشتن را یاد خواهند گرفت ....

بالا بالا و بالا پایین را رها کنیم ، کارخانه ساخت بچه باهوش وجود ندارد ...

یادمان بماند بچه ها هر چه شادتر بچگی کنند آینده ای روشن تر خواهند داشت... بچه هایمان هستند عروسک ها یا دلقک های دست آموز ما نیستند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد