زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

به چه عشق تو را سودا کند دل

دلم امروز مثل سیر و سرکه می جوشه شدم مثل همون روز و همون ساعتی که حتی توی آغوش همسری بودم و بازم می لرزیدم چقدر خوب یادمه بهش گفتم سردمه خیلی سردمه چیکار کنم و با بی حوصلگی رفتم پاهامو چسبوندم به بخاری و درست همون لحظه بود که پسر دایی م زنگ زد خونه مون وقتی گوشی رو برداشتم و صداشو شنیدم باورم نمی شد اون باشه چون شماره ما رو نداشت که... وقتی هم گفت گوشی رو بده مهندس ته ته ته دلم یه جوری خالی شد انگار تا حالا کسی از اقوام ما با مهندس کاری نداشته دلم گواهی خیلی خیلی بد می داد...... 

هنوزم نفهمیدم چرا فقط غش کردم چرا نمردم جونم به جونش بسته بود بعد از رفتنش دیگه وقتی می گن یکی مرد فقط سرمو تکون می دم و می گم خدا رحمتش کنه دیگه حتی اشکمم در نمیاد.... 

پدر دخترکم به عکس توی کیفم میگه بابا ولی وقتی نمی بینه تو رو یادش می ره و چند وقتیه می گه عمو...به تو می گه عمو اگه بودی حالا اسم تو رو هم مثل همه اسمایی که صدا می زنهه صدا می زد و خودشو تو بغلت لوس میکرد و منم البته........... 

 

 حیف از تو پدر ...حیف مامان حیف ما....

نظرات 4 + ارسال نظر
شاذه دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

دردیست که آن را نیست پایان...

پرسپولیسی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ

تلخی حرفات رو می فهمم , می دونم این جدایی چقدر سخته البته بین دونستن من و حس تو دنیا دنیا فاصله است اما به خاطر دخترکی که تو امیدشی باید محکم بود و صبور... باید بود, خوب هم بود...

یاسمن پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ب.ظ http://yasaman1387.blogfa.com

روحشون شاد / تسلیت می گم

پرسپولیسی یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام دوست جون خوبی؟ راستش اومدم بابت بردمون بهت تبریک بگم همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد