زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

انسانم آرزوست

علی همون کسیه که گفت اگه کسی به خاطر غصه کشیدن خلخال از پای یه زن یهود تو دورترین نقطه مملکت اسلام بمیره هم سزاست... 

علی احتیاجی به گل پاشی ۱۱ میلیونی مرقدش نداره این تشریفات مسخره رو مثل همه چیزای عجیب و غریب دیگه ما ایرانی ها وارد مذهب کردیم... 

کی اونقدر مرده که از شنیدن خبر ماجرای خمینی شهر بمیره؟؟؟؟هی می گن اعدام اعدام مگه اون جنایتکارا نمی دونستن حکم قانونی کارشون اعدامه؟ اصلا مگه اعدام چیزی به زندگی بر باد رفته اون زنها بر می گردونه؟؟؟کی اینقدر وحشی شدیم ما؟؟؟


خبر خاصی نیست روزای امتحان همسری و تعطیلاتی که تو خونه بودیم و دخترک عاشق گیتار پلاستیکی مهمونایی که خیلی بیش از حد انتظارمون بودن و ممنونیم ازشون...محله جدیدمون رو دوست دارم چون به لحاظ فرهنگی به خاطر اینکه اکثر مادرها شاغل در آموزش و پرورش هستن یه جورایی از بقیه شهر سطحش بالاتره و نوع تربیت بچه ها هم این برتری فرهنگی رو نشون می ده از اون تیپایی که من عاشقشونم...خوبه به خاطر آینده دخترکم
نظرات 6 + ارسال نظر
بهاره شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

از جریان خمینی شهر نگو که حتی وقتی اسمش میاد من جهت گردش خونم برعکس میشه دیگه وای به اینکه بخوام تصورش رو بکنم... وحشتناک لغت کمیه برای این واقعه... خیلی کمه.
خوشحالم که محله ی جدید رضایتت رو جلب کرده دوستم... منم باهات موافقم برای تربیت دخترک ملوس و قشنگت معاشرین آینده اش و نوع تربیتشون خیلی مهمه.
امیدوارم همیشه به گردش و شادی باشید دوست جان:)

من که هنوز پشتم می لرزه ... یه چیزی تو وجود آدما گم شده که اینقدر راحت هر غلطی می خوان می کنن ...چی بگم...
تو هم شاد باشی

رها دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://raha27.blogsky.com

عجب واقعه ی هولناکی بود این خمینی شهر...

مریم دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://madaktoo.persianblog.com

سلام دوست عزیز ! از آشناییتون خوشحالم ولی واقعا نمیدونم شما کی هستین؟!! لطفا خودتون رو معرفی کنین ساکن شهر ماداکتوی من ! در ضمن تو ویلاگتون حرفای جالبی برای نوشتن داشتید خوب می نویسین تبریک میگم مادر دختر فرشته گون

الی سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

من همش به فکر زندگی این زنان هستم بعد از این اتفاق . اینکه چطور می تونند رابطه ای سالم داشته باشند با اطرافیانشون ..
حالا این خبریه که سهوا درز کرد والا اینقدر از این اتفاقا می افته و خبر دار نمیشیم ..

این دقیقا همون چیزی هستش که فکر منو داغون کرده...زندگی آینده این زنها

یاسمن سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ http://yasaman1387.blogfa.com

جدا ا ز کی اینقدر وحشی گری وارد جامعه ماشد و چرا ؟ بیچاره آن زنها و دردی که می کشند .تلخ است این حادثه وحشتناک و زجر آور است .
خوشحالم که خوشحالی و محله جدید را دوست داری .

پرسپولیسی چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

می دونی از اون اول که اومدم توی وبت از اینکه به چیزایی اهمیت میدادی که برای بقیه بی اهمت بود خیلی خیلی دوست داشتم... خود منم گاهی اینجوری ام واقعا حرف هات رو دوست دارم... ادم باید از این درد می مرد اما کو ادم...
چه محله خوبی خوشحالم که راضی هستی به نظر منم واقعا مهمه که محله سطح فرهنگی بالایی داشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد