زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

پر از خاطرات ترک خورده ام

این رادیو 7 بدجور گیر داده به خاطرات ترک خورده من امشب... ناصر عبدالهی...تو ای پری کجایی...روز مبادا... 

فوبیای زندگی من مرگ پدر بود ... دبیرستان که می رفتم شبا بیدار می شدم می رفتم بالای سر بابام نفسهاشو چک میکردم... اگه بالا پایین شدن پتو رو تشخیص نمی دادم دستامو می ذاشتم جلوی بینیش گرمای نفسش رو حس می کردم و بعد بر می گشتم سر جام میخوابیدم... 

امشب بعد از چندین ماه بالاخره باز همونی شده بود که می شناختم و فکر می کردم اشتباه کردم در مورد شناختنش....گفتم بهش انگار تو هم با خدا کورس گذاشتین صبر منو اندازه بگیرین...گفتم نشستین هی بلا سرم میارین ببینین تا کی تحمل می کنم؟...گفتم و جواب شنیدم بعضی جوابا روبهش حق می دادم و بعضی ها رو نه اما در کل بعد از این همه مدت دوری-در حالی که کنار هم زندگی می کردیم- خوب بود.خسته بودیم هر دو اما بازم این خاطرات لعنتی رو نمی تونم فراموش کنم...یه برنامه داره شبکه 4 به اسم روی خط باشید برنامه حالت مشاوره داره امروز یه درس ازش یاد گرفتم خیلی به کارم اومد...وقتی می خوای جواب یه نفر رو بدی همون لحظه جواب نده تا 5 بشمار و همون جوابو بگو ببین چقدر لحن عوض می شه...

پارسال شب 7 بابا افتاد شب اربعین امام حسین...امسال هم می خوایم مراسم سال رو همون اربعین بگیریم... 

دخترک سرما خورده بدون تب داروی خاصی هم نمی شه بهش داد...طفلکم نه گریه میکنه نه بهونه می گیره فقط با چشمای بی حال نگاهم می کنه و لبخند می زنه...

نظرات 8 + ارسال نظر
جاودانگی(مامان آراز) چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ق.ظ

دوست خوبم
برای پدر عزیزت آرامش دعا می کنم و چقدر کار خوبی کردی که حرفهایت را زدی....سفید برفی 6 کیلو 700 گرمی ات را می بوسم.

الی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

خوشگل و معصومه سفید رفی ات. به خاطر فوت پدرت متاسفم . روحش آرام .
تا پنج بشمر رو من هم باید یاد بگیرم .

بهاره چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com

خدا رحمت کند پدر را دوست خوبم.
هیچ میدونی من عاشق دخترکتم؟ فوق العاده انرژی مثبت تو وجود نازنینش نهفته است و معلومه که از اون دختران ناز و ماه و مهربون روزگار خواهد شد.
براش یک اسفند حسابی دود کن و از طرف من خیلی ببوسش:-*

رها پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://manetanha.persianblog.ir

سلام دوست عزیز

ممنون که به وبلاکم اومدید

خداوند پدرتان را رحمت کند

من هم پدرم را از دست داده ام و این اولین غم هجران بزرگ زندگیم بو د .

پایدار و سربلند باشید

باران اسماعیلی پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ق.ظ http://allmypoems.persianblog.ir

هوالحق
سلام دوست عزیز.

وب خیلی زیبایی دارید.

آپم با " عجب صبری خدا دارد"

خوشحال میشم تشریف بیارید.
در صورت تمایل بنده رو با باران اسماعیلی(ترانه سرا) لینک کنید و بگید با چه عنوانی لینکتون کنم.

در پناه خدا باشید.

بدرود.

مامان امیرسام یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

امان از این فوبیا ها که قبلش یه جور تن آدم را می لرزانند و بعدش دیگر تنی باقی نمیگذارند که بلرزد... ترجیح میدم خاموش باشم چون میدونم هیچ حرفی آرامت نمیکند فقط برایت ارزوی صبرمیکنم ، صبربیشتر تا کی و کجا ... بقول خودت نمیدانم...
راستی یفید برفی خیلی شیرین شده ببوسش

رها سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ق.ظ http://raha27.blogsky.com

چه نی نیه نازی...

پرسپولیسی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

خدا رحمت کنه پدرت رو و روحش قرین ارامش باشه در پناه خدامون
این فرشته کوچولو که عکسشو گذاشتین دختر شماست؟ چقدر دوست داشتنیه خدای من... ایشالا هر چی زودت خوب خوب شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد