کار من شده هر بار ویرایش چند باره نوشته هام دارم از دست خودم کفری می شم
بی نوا جاریم تو این دیسک کمر گرفته و عصب سیاتیکش هم از پا انداختش...اون روزی که رفتم دانشگاه رفتم دیدنش تو یه اتاق روی یه فرش دراز کشیده بوداعصاب شوهرش هم به هم ریخته س نافرم...خدا کنه زودتر خوب بشه
به قول زری همسایه ها یاری کنن منم وبلاگ داری کنم چه معنی میده دو خط تلگرافی....
همسری گیر داده که خیلی سرد شدی و اینا ... یادش میارم که چند شب پیش چطوری زد تو سرم سر اینکه وقتی دخترک دیر خوابید در جواب حرفش گفتم حالا اگه هر شب همین طوری بود چکار می کردی...خدا خودش آخر این مسیر ما رو ختم به خیر بکنه...حالا یا اینجوری یا اون جوری...علائم خستگی مفرط داره تو هر دومون خودش رو نشون می ده ...
سلام مادر بزرگ
خوبید ان شاالله؟
از نوشته هاتون اینطور به نظر می رسه خیلی جونید ولی خوشحالم که مادربزرگ خوبی پیدا کردم
نوشته هاتون خیلی جالب بود یه طرح نو و جالب مثل زندگی
و ممنون که بهم سر زدید و ببخشید که مادر بزرگ صداتون می کنم چون خیلی دوست داشتم یه مادر بزرگ نتی مهربون داشته باشم
خانومی.خانم بزرگ هستم نه مادربزرگ،من همه ش 26سالمه
سلام ممنونم از حضورتون و خوشحالم از آشنایی امیدوارم مستدام و پایدار باشه
سلام من اتفاقی وبتونو پیدا کردم می خوام بگم دوستش داشتم چون در پس جملاتش زنی صادق وهمچنین نویسنده ای خوب را دیدم که با جملاتی ساده زندگی پیچیده ی هر کدام از ما را بیان می کرد واین جای تقدیر دارد از این به بعد هر شب سر می زنم ببخشید من وبلاگی ندارم والا حتما شما را به دیدن آن دعوت می کردم .خوشحال می شوم بتوانم دوستتان شوم زیرا به قول نویسنده ای به نام ریچارد براتیگان شما از آن دسته از زنهایی هستید که می خواهید درجهان حضور داشته باشید اگر مایلید چیزی برایم بنویسید لطفا.....................راستی من 24سالمه و هنوز ازدواج نکردم.اطلاعات بعدی هم انشاا... اگر شما خواستیدو به دوستی پذیرفتیدم خواهم گفت.متشکرم.
ممنون خوشحال میشم اگه کمکی از دستم بر بیاد
سلام عزیزم
ایشالله زودتر حال جاریت خوب شه
و همسایه ها یاری کنن که شما یه آپ طولانی بذاری
این آپ کردنم شده مکافاتی واس خودش حالا باز شما اتفاقای معمولی و روزانه مینویسی برات بهتره
من که همش دلنوشت دارم هی در به در دنبال موضوع میگردم چیزی به ذهنم نمیرسه که در موردش بنویسم
عزییزم !
سلام ممنون که جواب دادین همین که دوستم باشین برام یه کمکه البته من دوستان زیادی دارم اما هر دوستی جای خودشو داره اگه می خواین بیشر راجع به من بدونید این که اسم دیگه ی من سمیراست ویه خواهر دوقلو با خودم هم دارم که اسمش سمانه (فاطمه )است البته اکثر دوستام منو زهرا صدا می کنن همیشه فکر می کردم این طوری بهتره چون اسم زهرا مقدسه .دوساله درسم تموم شده (رشته ی ادبیات نمایشی).وفعلا کار خاصی ندارم .ببخشید که چشماتونو درد آوردم که مطلب زیاد منو بخونین فقط خواستم کمی خودمو معرفی کرده باشم . اگه دوست دارین برام یکم بیشتر ازخودتون بگین البته از وبتون میشه یه کم حدس زد. برای بعضی از آدمها دوست دارم وقت بذارم شما هم همینطور من هر شب متن کوتاهی برایتان می گذارم فقط برای اینکه نظرتون رو بدونم البته این نوشته ها از خودم نیستند اما هر وقت دوباره تصمیم به نوشتن گرفتم حتما از خودم هم نوشته ای می گذارم . من را ببخشید شاید خیلی غیر طبیعی باشه که این طوری با شما صحبت می کنم اگه حس خوبی ندارین بهتون حق می دم شاید عادت کردم که آدم ها رو بدون دلیل دوست داشته باشم نظر شما چیه؟پس فعلا تا نظرتونو بدونم یه متن که به نظر خودم قشنگ بود رو می فرستم البته ممکنه شنیده باشینش (خدایا آفریدی رایگان روزی دادی رایگان بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازرگان ) متشکرم .درپناه حق.
مرسی از این همه لطف این احساس ر و همه ما داریم همینکه گاهی حس می کنیم باید برای یکی وقت بذاریم
باز هم فداکاری زن ایرانی... اما خب به نظرت اگه ما زن ها اینطوری نبودیم اصلا بنیان خانواده ای هم باقی میموند؟ چه کامنت فمنیستی ای... من همچین هم از همسران محترم شاکی نیستم