زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

زندگی من و همسرم

من مادر دخترکی فرشته گون هستم

بوی سبز زندگی

 بعد از اعلام تکمیل ظرفیت همسری که با یه اتفاق بامزه قبول نشده بود هم قبول شد ماجرای از این قرار بود که زبان انگلیسی همسری تعریفی نداره منم کلی سفارش کردم که به سوالای زبان جواب نده اونم نه که همیشه حرفای منو خوب گوش می کنه خودش جواب نداده ولی از امداد غیبی که بر حسب اتفاق نصیبش می شه استفاده می کنه، یه بنده خدایی که سر امتحان رو صندلی جلویی نشسته بوده و هی تند و تند با اعتماد به نفس سوالای زبان رو جواب می داده به همسری هم اجازه می ده از رو دستش بنویسه حالا نتایج که اومد دیدیم همه درصدهای همسری بالای 50 بوده زبان رو که نگاه کردم نمی دونستم از عصبانیت  چکار کنم خودش هم حسابی شاکیه فقط یه نفر با آخرین رتبه فاصله داشت زبان رو زده 28 درصد البته منفی! زده یعنی اگه از امداد اون یارو استفاده نمی کرد شاید حتی رتبه ش 1 می شد و کمی از شهریه از رو دوشمون می رفت کنار.

می گم حالا این یارو رو می شناختی که زبانش خوبه از رو دستش نوشتی می گه نه فقط گفت رشته ش باستان شناسی بوده...یه لحظه فکر کردم اشتباه شنیدم با چشمای گشاد شده از تعجب نگاهش می کنم و می گم:باستان شناسی؟؟؟

می گه:آره!

می گم: پس حقت بوده 28 درصد منفی آخه مگه زبان تخصصی کشاورزی رو از رو دست کسی که لیسانسش رو باستان شناسی خونده می نویسن؟؟؟

می گه :فکر می کردم مثل تو زبانش خوبه!!!

حالا خدا رو شکر تکمیل ظرفیت اسمش هست برای رفتن دو دل بود یا اینطور وانمود می کرد نمی دونم اما به خاطر هزینه ش و اینکه داریم خونه می سازیم نمی خواست بره که منم مثل زن خوب و فداکار ایرانی(دست خودم نیست وقتی می شنوم زن خوب احساس توسری خوردن بهم دست می ده!) تشویقش کردم  و قراره فردا بره برای ثبت نام  دارم به این فکر می کنم که اگه من بودم عمرا وجدانم اجازه می داد تو این شرایطی که حتی کوچکترین هزینه ای هم ممکنه یه بار اضافه باشه به خاطر هزینه های بالای ساختمان سازی ثبت نام می کردم...اصلا شاید خود همسری اونقدر می نالید از هزینه ها که به خاطر کم کردن دغدغه هاش نمی رفتم...

آه ای زن خوب ایرانی چقدر راحت خر  می شوی!!!


صبح همسری با بچه های جهاد رفته بود بازدید تو راه برگشت یه مزرعه کاشت سبزی و صیفی دیده کلی سبزی تازه و فلفل دلمه و از این چیزا خریده آورده خونه اونقدر بوی خوبی داشتن که آدم از بو کردنشون سیر نمی شد بی خود نیست می گن هر چیزی تازه ش خوبه.

البته  به جز دوست و همسر!

نظرات 5 + ارسال نظر
گیتور یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ق.ظ http://gator.blogfa.com

دوست خوبم زندگی یعنی همین...
این یعنی با همه ی مشکلات زنده ای!
دوست نداری که مثل بعضی ها فقط زندگی کنی بدون اینکه زنده باشی؟

مامان امیرسام چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

آخ که چقدر کفرم در میاد وقتی اینقدر زن خوبی میشیم....
همیشه طرف رو در انتخاب آزاد میذاریم و با خودمون فکر میکنم که حتما بهترین و عاقلانه ترین انتخاب رو با توجه به شرایط میکنن ولی زهی خیال باطل....
ازین حالت خیلی بیزارم ..

جوهر چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://myprinter.blogsky.com

سلام!
چقدر فجیع! کاش تقلب نمی کرد! حالا امیدوارم حداقل خوب درس بخونند.
امیدوارم خونتون زود ساخته بشه و بشه همون چیزی که می خواهید...
ماجرای تگزاس هم مو بر بدن آدم سیخ می کند... اخرش چی شد؟!؟

مامان امیرسام یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ http://manvaninigooloo.persianblog.ir/

من کلی برات نظر از خودم در کرده بودم ، چرا نیست؟؟ خوبی خانومی؟؟ فرشته کوچولت خوبه؟؟؟

پرسپولیسی چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ http://haftominrooz.persianblog.ir/

امان از این تقلب...
زن ایرانی همه اش گذشته و این اون چیزیه که مرتب ته ذهنم میگه هیچ وقت ازداج نکن... منم گوش نمیدم و وقتش که بشه ازدواج هم می کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد