تکرار بیش از اندازه هر چیزی اونو لوث و لوس و بی معنی می کنه...
هر چیزی؟
برای 30 مرداد نوبت سزارین گرفتم...
.
.
.
اشکها از گوشه چشمم غلت می خورند روی گونه هام.می گه می دونم از من دلخوری...
میگم از تو چرا مگه کاری کردی؟
دلم می خواد بگم اگه به نظرت کاری کردی که نباید بکنی خب لااقل ادامه ش نده اما حرفم رو می خورم ...
چقدر دلم یه گوش مفت و مجانی می خواد دلم داره می ترکه یکی که بگه من اشتباه می کنم یا اون...
سلام
با دو کار دیگه از استادم محمد رضا احمدی به روزم و منتظر شما[گل]
سلام عزیزم
درکت می کنم! تا کسی مبتلا به دردی نشه درک نمی کنه کسی را که اون درد را تحمل می کنه!
عزیزم خودت سزارین خواستی یا دکتر گفت؟! سزارین خیلی هم خوب نیست!
به خاطر برداشتن میومی که چند ماه پیش اذیتم می کرد باید سزارین کنم اما اگه اونم نبود ترجیح خودم هم سزارین بود
مبارکه عزیز
انشاله کدوم بیمارستان ؟
حال کوچولو خوبه عزیز ؟
دوست عزیزم
باور نمیکنی تمام مدت به فکرت بودم . ای کاش میتونستم برایت همون 2 تا گوشی باشم که /ارزوشو داری. ای کاش میتونستم کمکت کنم.
چون درست عین همین روزها رو در همین شرایط گذروندم کاملا درکت میکنم.
ولی خانومی الان چاره ای نداری جز صبر و تحمل و اصلا حتی فکرشم نکن کی مقصره چون برات انتظار ایجاد میکنه که بیاد ازت دلجویی کنه ، که برای 9 ماه بارداری حمایتت کنه برای این روزهای سخت آخر بیشتر از همیشه کنارت باشه..
ولی گلم انها گاهی واقعا نمیفهمند (هرچند خودم اینو اصلا قبول ندارم ) و نباید ازشون انتظار داشته باشی چون بیشتر خودت اذیت میشی و اونم تو این روزا که خودت به اندازه کافی توانت پایین آمده.
تازه با امدن نی نی کلی مشکلات جدید بوجود میاد که از الان بهت میگم و ازت خواهش میکنم انتظار هیچ کاری ازش نداشته باش تا اگه انجام نداد دلت بشکنه که تو اون روزا واقعا تحملش غیر ممکن میشه.
مواظب خودت باش دوستم .من همیشه برات دعا می کنم.
سعی می کنم توصیه هات رو اینبار از همیشه جدی تر بگیرم...بابت راهنمایی هات مرسی خوبیش اینه که من شاغل نیستم و حتی بعدها هم به اندازه تو اذیت نمی شم سعی می کنم خوب باشم
سلام دوست عزیزم
در تو آغاز شدم بی پایان
ای تو آغاز همین دفتر من
با من از خاطره ی عشق بگو
از همان حادثه در خاطر من.....
می دونم تو چه شرایطی هستی عزیزم پس دیگه نمی پرسم خوبی ؟.....
می دونم که الان فقط دو تا دست گرم می تونه آرومت کنه
دستهایی که بوی آشنایی بده
دستهایی که جنس اشک رو بفهمه و بدونه چه جوری باید از رو صورت پاکشون کرد
دستهایی که....
عزیزم
30 مرداد بزرگترین روز زندگیته
روزی که بعد از اینهمه انتظار ثمره ی انتظارتو میبینی
خیلی مراقب خودت باش
به قول مامان امیر سام شاید بهتر اینه که به خاطر بی قرار تر نشدن خودتم که شده ازشون انتظار نداشته باشی (هر چند مگه میشه؟؟؟؟؟؟)
-----------------------------
چیزی نمونده به تولد عزیز دلت
پس بیشتر از همیشه مراقب خودت و دلت و احساست باش
بهت قول میدم همه چی درست میشه
همه چی با اومدن دخترت درست میشه
یه فرشته داره برای گرفتن دستهای خسته ی مامانش میاد
یه فرشته کوچولو که خیلی زود خیلی زودتر از اونکه فکرشو بکنی بزرگ میشه و چشمهای خسته ی مامانشو می بوسه تا به روی همه ی بدیها و غم ها بسته شه تا همیشه پر نور و امید باقی بمونه
هیچ وقت جدا از تو خودم رو احساس نمی کنم
خیلی بهت نزدیکم اگر چه تو دوری
اگرچه اونقدر ها قبولم نداری ولی با دلت احساس خوب هم دلی رو دارم. هیچ وقت از ذهنم دور نمیشی عزیزم
همه ی لحظه هایی که احساس کنم خدا بهم لطف داره اولین دعا رو تقدیم تو می کنم
ازش می خوام با قدمهای کوچولوی دخترت طولانی ترین و شاد ترین و زیباترین سالها به زندگیت قدم بذاره
این روزها فقط لبخند بزن ( اگرچه مصنوعی)
آهنگ شاد گوش کن (اگرچه مجبوری)
نفسهای عمیق بکش و توکل به خدا کن
همه چی درست میشه قربونت برم
من و ببخش که هر بار بیشتر پر حرفی می کنم
دوستت دارم
باز م میگم
مراقب خودت باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش
منم شک دارم که ایا واقعا تکرار بیش از اندازه همه چیز اونو لوث می کنه یا فقط بعضی چیزا...
چقدر ادم دلش گوش می خواد و پیدا نمیشه حتی برای چند تا جمله