با خوندن نوشته ی کوتاهت اشک تو چشام جمع شد. آخه منم به خاطر همچین مشکلی از همسرم دورم. هر کدوم یه شهر مشغول به کاریم و از همدیگه حدود ۲۰۰۰ کلیومتر دوریم. شرایطم برای انتقالی هم جور نیست. وقتی از کلمه ی "کابوس" استفاده کردی خوب فهمیدم حرفتو. چون دقیقا برا منم این مساله یه کابوسه که هر دم انتظار بیداری میکشم. از صمیم قلب برات خوشحال شدم. امیدوارم زندگی جدیدتن توام از خوشبختی و سعادت و موفقیت باشه
با خوندن نوشته ی کوتاهت اشک تو چشام جمع شد. آخه منم به خاطر همچین مشکلی از همسرم دورم. هر کدوم یه شهر مشغول به کاریم و از همدیگه حدود ۲۰۰۰ کلیومتر دوریم. شرایطم برای انتقالی هم جور نیست. وقتی از کلمه ی "کابوس" استفاده کردی خوب فهمیدم حرفتو. چون دقیقا برا منم این مساله یه کابوسه که هر دم انتظار بیداری میکشم. از صمیم قلب برات خوشحال شدم. امیدوارم زندگی جدیدتن توام از خوشبختی و سعادت و موفقیت باشه
تنوع و جابه جایی خوبه اما نفس اسباب کشی و کارهای سنگینش کابوسه